رفتن به بالا
  • یکشنبه - 10 شهریور 1392 - 19:33
  • کد خبر : ۴۵
  • مشاهده :  6398 بازدید
  • چاپ خبر : زنبور عسل و شگفتی‌های آن در قرآن
زنبور عسل قرآن

زنبور عسل و شگفتی‌های آن در قرآن

گستره اعجاز علمی قرآن را می‌توان در تنوع موضوعاتی که در قرآن منعکس شده است یافت. در این بخش به بررسی آیات ۶۸ و ۶۹ سوره نحل و اعجازها و شگفتی‌های آن می‌پردازیم، این آیات دارای فرازهای ذیل می‌باشد.(وَ أَوْحى)؛ از بررسی کتاب‌های مختلف لغت[۱] این نتیجه به دست می‌آید که معنای وحی «فهماندن مخفیانه» […]

گستره اعجاز علمی قرآن را می‌توان در تنوع موضوعاتی که در قرآن منعکس شده است یافت. در این بخش به بررسی آیات ۶۸ و ۶۹ سوره نحل و اعجازها و شگفتی‌های آن می‌پردازیم، این آیات دارای فرازهای ذیل می‌باشد.(وَ أَوْحى)؛ از بررسی کتاب‌های مختلف لغت[۱] این نتیجه به دست می‌آید که معنای وحی «فهماندن مخفیانه» است به هر روش که باشد (اشاره، الهام، کلام خفی…) و می‌توان به حسب مورد، مفاهیمی چون سرعت را نیز در آن دخیل دانست.بر اساس این معنا از وحی، معنای آیه این می‌شود که خداوند به گونه‌ای که از دیگران مخفی است به زنبور عسل فهماند که چگونه خانه بسازد و … .

اگر قرار باشد معنای «مخفیانه»‌ای که در واژه «وحی» نهفته است همیشگی باشد آن وقت باید از یافتن مکانیزمی که این امور را در زنبور سازماندهی می‌کند ناامید شد، اما اگر «وحی» را به سایر حیوانات تعمیم دهیم و زنبور عسل را به عنوان یک مثال در نظر بگیریم آن وقت می‌توان آن را به صفات ژنتیکی نهفته در DNA موجودات تفسیر کرد، اما ظهور عبارت (وَأَوْحَى‏ رَبُّکَ…) نوعی تمایز همراه با برجستگی را ـ نسبت به سایر حیوانات ـ نشان می‌دهد.

(رَبُّکَ)؛ چرا خداوند به جای «الله»، «رب» را انتخاب نمود؟از میان اسمای حسنای الهی تناسب این اسم که به معنای پرورش‌دهنده و تربیت‌کننده است[۲] با مهندسی‌ای که در ساخت خانه زنبور عسل و یا تهیه عسل می‌آید روشن است، اما علاوه بر این، نکات دیگری وجود دارد که به آن‌ها پرداخته می‌شود.

«رب» از اسماء فعلیه است که رابطه میان ربّ و مربوب را نشان می‌دهد. برای هر موجود درجه‌ای از درجات ربوبیت الهی تجلی پیدا می‌کند. گاهی ربوبیت عام «رب العالمین» است و گاه خاص «رب الناس». در بین انسان‌ها هم متقین تحت تربیت و ربوبیتی خاص از جانب خدا قرار دارند (أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِم) که بالاترین آن ویژه پیامبر اعظم(ص) است؛ (وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى‏).

شاید به جرأت بتوان گفت که این همان ربوبیّتی است که ثمره آن وحیی شد که در پرتو آن قرآنی فرود آمد که (شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُور) است، همان «رب» در حد ظرفیت طبیعت به کامل‌ترین وجه عمل نمود و وحیی فرستاد که در پرتو آن غذایی درست شود که موجب شفای جسم آدمیان است (فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاس). شاید نوعی مقایسه معقول به محسوس در این آیات شکل گرفته باشد یعنی همان‌گونه که نتیجه وحی الهی در عالم طبیعت غذایی شیرین، گوارا و شفا بخش است در عالم جان نیز همین نتیجه را به همراه دارد. (إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی)؛ کلمه «نحل» از نظر صرفی اسم جنس جمعی است که مثل «نخل» هم می‌تواند مذکر باشد و هم مونث (طباطبایی، محمدرضا، صرف ساده، ص ۲۴۸).

این که قرآن‌کریم مفرد مونث را برای خطاب انتخاب کرد اگر معجزه نباشد از شگفتی‌های علمی قرآن است، زیرا تمام وظایف و فعالیت‌های کندو توسط جنس ماده انجام می‌شود و نرها فقط نقش بارور کردن ملکه را به عهده دارند آن هم از چندین نری که به وجود می‌آید یکی از آن‌ها کافی است، اما محوریت این اجتماع با ملکه می‌باشد و به خصوص اینکه کارگران که در این آیه جهت خانه‌سازی و تولید عسل مستقیماً مورد خطاب واقع شده‌اند از نظر جنسیت ماده، اما عقیم هستند، بنابراین گرچه ممکن است مردم اعصار گذشته، از ماده بودن ملکه به خاطر تخم‌گذاری آگاهی داشته باشند، اما بعید به نظر می‌رسد ماده بودن زنبوران کارگر روشن بوده باشد. (ر.ک: بکر، رضا فضیل، وجوه الآعجاز فی آیات النحل/ ۷۶).

(مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ): یکی از فوائدی که لفظ «مِن» دارد این است که زنبور خانه‌های خود را هم در شکاف کوه‌ها و هم سوراخ درختان می‌سازد و هم آویزان به زیر صخره‌ها، در نتیجه واژه «من» شامل هر دو قسمت می‌شود، از این‌رو از واژه «فی» استفاده نکرد، چرا که «فی» قسمت دوم را در بر نمی‌گرفت. (همان/ ۸۱).ترتیبی که در آیه آمده این نکته را می‌رساند که زنبور عسل قبل از انسان آفریده شده است، زیرا خانه‌ای که او برای زنبور می‌سازد در آخر آمده است. (همان/ ۷۸) یافته‌های علمی نیز همین را می‌رساند.[۳]

با فاصله افتادن «بیوت» بین کوه و دو نوع دیگر، شاید این نکته فهمیده شود که زنبورهای درختی را ممکن است بتوان اهلی کرد، اما زنبوران کوه را نمی‌توان. (چه این‌که تلاش برای اهلی کردن دو نوع زنبور بزرگ (کوهی) و کوتوله ناکام مانده و فقط نوع هندی و غربی آن در کندوها سکونت پیدا کرده‌اند و به همین دلیل عده‌ای برآنند تا این دو را تحت یک نوع بگنجانند). (همان/ ۷۷)

(وَمِمَّا یَعْرِشُونَ)؛ این عبارت را معمولاً تفاسیر قدما به داربست‌ها و سقف‌های خانه‌هایی معنا کرده‌اند که انسان‌ها می‌سازند.[۴] این تفسیر هر چند درست است اما با گذشت زمان و تولید کندوهای عسل معنای کامل‌تری از آن رخ نشان می‌دهد. آیا اگر خداوند به زنبور دستور نداده بود که در کندوها سکونت کند انسان می‌توانست آن را به این راحتی در اختیار گیرد و کنترل کند؟ نگاهی به سایر حشرات و دو نوع دیگر زنبور که اهلی نمی‌شوند اهمیت این خطاب را روشن می‌کند.

(ثُمَّ کُلی‏ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ، فَاسْلُکی‏ سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً)؛ منظور از «سبل ربک» و پیمودن راه‌های پروردگار چیست؟ نظرات مختلفی در این رابطه داده شده که مجال بررسی آن‌ها نیست، این نظرات عبارتند از: ۱ـ راه‌های خانه تا گل‌ها؛ ۲ـ گل‌ها تا خانه؛ ۳ـ هر دو؛ ۴ـ … (ر.ک: حسینی شیرازی، سید محمد، تقریب القرآن إلی الأذهان، ۳/ ۲۳۶؛ تفسیرالمراغی، ‏۱۴/ ۱۰۵؛ ر.ک: المیزان، ۱۲/ ۲۹۳؛ اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، بحر المحیط فی التفسیر، ‏۶/ ۵۶۰)

اما آنچه به نظر نویسنده صحیح‌تر است این است که نباید تصور کرد راه‌های پروردگار الزاماً مسیرهایی در خارج باشد یا رونده آن متحرک باشد بلکه هر کاری که بر طبق رضایت خدا صورت گیرد راه او است که پیموده می‌شود و انجام دهنده آن، سالک این راه است هرچند ساکت یا ساکن باشد، بنابر‌این، این دستور چیز سومی در کنار دو دستور قبلی نیست بلکه سفارشی است از جانب خدا که دو دستور قبلی را در بر می‌گیرد و نکته‌ای که وجود دارد ارتباط ظریفی است که در این فراز و فراز آخر همین سوره می‌باشد آن‌جا که به پیامبرش(ص) می‌فرماید: (ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَه…)؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما… . (نحل/۱۲۵) در این‌جا نیز خود خدا پس از دستوراتی، با (حکمت یا) موعظه‌ای حسن و با لحنی نرم و ملایم به زنبور می‌فرماید: «راه‌های پروردگارت را مطیعانه بپیما».

(ذُلُلاً)؛ ذُلُلا یعنی نهایت اطاعت. زنبور نیز آن چنان سرا پا به این فرمان گوش می‌دهد که پاهای آویزان او در بازگشت به خانه نمادی است از تواضع و فروتنی در برابر دستور خدا.(یَخْرُجُ)؛ در این‌جا التفات از خطاب به غیبت صورت گرفته و دیگر زنبور مخاطب نیست. انعکاس این التفات را در جهان خارج و رفتار زنبور می‌توان مشاهده کرد. خوب است مقایسه شود با عبارت (وَمِمَّا یَعْرِشُون) جایی که خطاب به او می‌فرماید از بناهایی که انسان می‌سازد خانه بگیر، او نیز به راحتی چنین می‌کند.

(مِنْ بُطُونِها)؛ در منطقه مکه نه گل و گیاهى وجود دارد و نه زنبور عسل، ولى قرآن با قاطعیت از درون شکم زنبور خبر می‌دهد و عسل را محصول درون بدن زنبور می‌داند نه فقط فضای دهانش و یا تغییراتی که پس از تخلیه در کندو در آن صورت گیرد و این را کسی نمی‌دانسته جز خالق او. اگر گفته شود منظور قرآن از شراب فقط عسل نیست بلکه همه مایعاتی است که از بدن زنبور ترشح می‌شود چه عسل و چه موم و چه زهر و… همان‌طور که علم امروز هم خواص درمانی سایر فرآورده‌های زنبوری را تأیید می‌کند، (به عنوان مثال ر.ک: مجموعه قرآن و طبیعت، قسمت دوم، زنبور عسل/ ۱۸) آنگاه جمع آوردن کلمه «بطون» اعجازی است فوق مطلب یاد شده و همان‌طور که قبلاً گفته شد به کارگیری ضمیر مفرد مؤنث در این‌جا نیز تأکیدی است بر اعجاز گذشته.

(شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُه)؛این عبارت در عین‌ کوتاهی حاوی اعجاز و شگفتی‌های گوناگونی است. اول مفرد و نکره آوردن شراب، که دلالت می‌کند مایع واحدی است که به صورت‌های گوناگون از قسمت‌های مختلف بدن او خارج می‌شود، گاه به شکل عسل، گاه موم، بره موم،[۵] ژله شاهانه، زهر و… . زنبور از همین شهد و گرده تغذیه می‌کند و آن را تبدیل به فرآورده‌های مختلف می‌کند، پس مایع واحدی است که با صورت‌های گوناگون از قسمت‌های مختلف بدن زنبور خارج می‌شود.[۶]

نکته دیگر، احتمالات گوناگون ـ و درست ـ در عبارت (مُخْتَلِفٌ أَلْوانُه) است که عبارتند از: ۱ـ رنگ‌های عسل مختلف است؛ ۲ـ این اختلاف نسبت به ماده اولیه‌ای می‌باشد که زنبور خورده است، یعنی خارج می‌شود از او شرابی که رنگش (‌یا حالتش) با ماده اولیه‌اش (شهد) مختلف است و فرق دارد.

۳ـ درون بدن زنبور شراب واحدی است، اما به صورت گوناگون و رنگارنگ از قسمت‌های مختلف بدنش خارج می‌شود که عبارت باشند از عسل، موم و… . ۴ـ مزه و بوی هر نوع عسل با دیگری متفاوت است. ۵ ـ ترکیبات هر نوع عسل با دیگری متفاوت است.

(فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاس)؛ حداقل چهار لایه شگفتی و اعجاز را می‌توان برای این فراز از بر شمرد؛ اولاً: از دیر باز عسل یا خود به تنهایی درمان بعضی بیماری‌ها بوده و یا در ترکیب بسیاری از داروهای گیاهی دخیل بوده است؛[۷] ثانیاً: گفته شد علاوه بر عسل از سایر فرآورده‌های زنبوری نیز استفاده‌های غذایی ـ دارویی می‌شود که کلمه (شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ) گویای آن بود؛ ثالثاً: از این‌که بعد از عبارت (مُخْتَلِفٌ أَلْوانُه) می‌فرماید: (فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاس) می‌توان فهمید این اختلاف رنگ (یا حالت) در خاصیت درمانی عسل نقش داشته باشد. (ر.ک:بکر، رضا فضیل، همان/ ۱۷۱)

و از این‌که مرجع این اختلاف رنگ، گیاهان گوناگون است کلید گنجینه‌ای را به دست می‌دهد که با پرورش زنبور بر روی گیاهان مختلف به صورت تخصصی عسل با خواص دارویی و بدون عوارض، تولید کنیم. (ر.ک: همان/ ۱۶۸)؛ رابعاً: قرآن نمی‌گوید عسل (یا آن مایع) شفا است بلکه می‌فرماید «در آن شفا است» وقتی گفته می‌شود در نفت همه چیز هست منظور این نیست که نفت به همین شکل عادی همه چیز را دارد بلکه با انجام فرایندهای شیمیایی مواد بسیاری را می‌توان از آن استخراج کرد. این نکته قرآنی نیز می‌تواند این‌چنین مورد استفاده قرار گیرد که عسل یا فرآورده‌های زنبوری می‌توانند مواد خامی باشند که داروهای شفا بخش زیادی را از آن به دست آورد.

[۱] لسان العرب می‌گوید: وحی به معنای اشاره، کتابت، رسالت، الهام، کلام خفی و هر آن‌چه که به دیگری القاء کنی می‌باشد (۱۵/ ۳۷۹)، اما مفردات، سرعت را در معنای آن دخیل دانسته و می‌گوید: اصل وحی، اشاره سریع است و به خاطر همین که متضمن سرعت است گفته‌اند «أمرٌ وحیٌ» یعنی «سریعٌ» و هم‌چنین به کلامی که به صورت رمز و کنایه باشد نیز گفته می‌شود و گاهی هم به صوت، بدون این‌که از ترکیب کلمات ساخته شده باشد. به اشاره با اعضا و جوارح و یا کتابت، وحی گفته می‌‌شود و بر این وجوه حمل کرده‌اند سخن خداوند را در مورد حضرت زکریا که می‌فرماید: (فَأَوْحى‏ إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَهً وَ عَشِیًّا) (مریم/ ۱۱) گفته شده به صورت رمز بوده و دیگری گفته به صورت اشاره بوده و همین طور گفته شده به وسیله نوشتن بوده است (ص ۸۵۸). نظر مصباح المنیر نیز شبیه لسان العرب است: «وحی به معنای اشاره، رسالت، کتابت، و هر آن چیزی است که به دیگری القاء کنی تا بفهمد». او وحی را به معنی سرعت نیز گرفته است («مصباح المنیر»، ذیل واژه وحی) برای اطلاع بیش‌تر ر.ک: معجم الوسیط؛ مجمع البیان؛ قاموس و… .

[۲] «رب» در اصل تربیت است و آن ایجاد مراحل یک چیز است یکی پس از دیگری تا این‌که به حد تمام برسد. «المفردات…، ص۳۳۶»؛ «رب المشرقین ورب المغربین» یعنی مالک و مدبر آن دو و «رب» به آقا و مربی و نعمت‌دهنده و صاحب یک چیز نیز گفته می‌شود و هم‌چنین به کسی که یک شیء را به حد تمام می‌رساند. «مجمع البحرین، ۲/ ۶۳».

[۳] ر.ک: سایت «همشهری آنلاین»؛ www.hamshahrionline.ir/News/?id=35921

[۴] ر.ک: «التبیان فی تفسیر القرآن»، ‏۶/ ۴۰۳؛ «روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن»، ‏۱۲/۶۲؛ «جامع البیان فی تفسیر القرآن»، ‏۱۴/۹۳٫ البته تفاسیر جدید (هرچند با کلمه «ظاهرا») کندوی ساخت بشر را مطرح می‌کنند. رک: «تفسیر أحسن الحدیث»، ج‏۵، ص‌۴۶۹؛ «المیزان فی تفسیرالقرآن»، ج‏۱۲، ص۲۹۳٫

[۵] بره موم یا (Propolis) ماده‌ای شبیه موم بوده که حالت آن خمیری و چسبناک است با بویی مطبوع که رنگ آن از سبز تا قهوه‌ای تیره متغیر می‌باشد. رنگ و عطر آن در مناطق مختلف متفاوت بوده و خصوصیات آن بستگی به نوع گیاهان موجود در هر منطقه دارد. در هوای سرد، ترد و شکننده و در هوای گرم، نرم و چسبناک می‌شود. ر.ک: سایت «ماهنامه ترویجی سبزینه»، (شماره ۷)؛ www.sabzineh.org به نقل از سایت؛ «ویکی پدیا»: www.fa.wikipedia.org

[۶] به عنوان مثال ر.ک: «بی‌آزار شیرازی، عبدالکریم، مجموعه قرآن و طبیعت، قسمت دوم : زنبور عسل»، ص ۱۸٫

[۷] «کنز الدقائق وبحرالغرائب»، ‏۷/۲۳۱؛ «منهج‌الصادقین…»، ‏۵/۲۰۳؛ «أنوار التنزیل وأسرار التأویل»، ‏۳/ ۲۳۳؛ «الکشاف…»، ۲/ ۶۱۹؛ «اندلسی، ابوحیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر»، ‏۶/ ۵۶۱٫

منبع: مجله قرآن و علم شماره ۸

اخبار مرتبط